عکس های خنده دار و سوژه
عکس های آخر خنده و سوژه های شادی آور را برای شما در قالب گالری عکس زیر آماده نموده ایم که می توانید ببنید و بخندید.
عکس های آخر خنده و سوژه های شادی آور را برای شما در قالب گالری عکس زیر آماده نموده ایم که می توانید ببنید و بخندید.
درست هنگامی است که همه در یک بدهکاری بسر می برند و هر کدام برمنبای اعتبارشان زندگی را گذران می کنند.
ناگهان، یک مرد بسیار ثروتمندی وارد شهر می شود.
او وارد تنها هتلی که در این ساحل است می شود، اسکناس 100 یوروئی را روی پیشخوان هتل میگذارد
و برای بازدید اتاق هتل و انتخاب آن به طبقه بالا می رود.
صاحب هتل اسکناس 100 یوروئی را برمیدارد و در این فاصله می رود و بدهی خودش را به قصاب می پردازد.
قصاب اسکناس 100 یوروئی را برمیدارد و
روزگاری پادشاه ثروتمندی بود که چهار همسر داشت؛
او همسر چهارم خود را بسیار دوست می داشت و او را با گرانبهاترین جامه ها می آراست و با لذیذترین غذاها از او پذیرائی می کرد، این همسر از هر چیزی بهترین را داشت...
پادشاه همچنین همسر سوم خود را نیز بسیار دوست می داشت و او را کنار خود قرار می داد، اما همیشه از این بیم داشت که مبادا این همسر او را به خاطر دیگری ترک نماند.
پادشاه به زن دوم هم علاقه داشت او محرم اسرار شاه بود و همیشه با پادشاه مهربان و صبور و شکیبا بود. هرگاه پادشاه با مشکلی روبرو می شد به او توسل می جست تا آنرا مرتفع نماید.
همسر اول پادشاه شریک بسیار وفاداری بود و در حفظ و نگهداری تاج و تخت شاه بسیار مشارکت می نمود، اما پادشاه این همسر را دوست نمی داشت و به سختی به او توجه می کرد، ولی برعکس این همسر شاه را عمیقا دوست داشت.
درکنار یکی از سواحل دریای سیاه.
باران می بارد، و شهر کوچک همانند صحرا خالی بنظر می رسد.
درست هنگامی است که همه در یک بدهکاری بسر می برند و هر کدام برمنبای اعتبارشان زندگی را گذران می کنند.
ناگهان، یک مرد بسیار ثروتمندی وارد شهر می شود.
او وارد تنها هتلی که در این ساحل است می شود، اسکناس 100 یوروئی را روی پیشخوان هتل میگذارد
و برای بازدید اتاق هتل و انتخاب آن به طبقه بالا می رود.
جوک های آخر خنده و خنده دار این ماه که از سراسر شبکه های اجتماعی گلچین کرده ایم تا دقایقی را به خوشی و خنده بگذرانید.
ﺑﺎ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺩﻋﻮﺍﻡ ﺷﺪ، ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺑﺮﺩ ﺑﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﺰﻧﻪ ﺗﻮ ﺻﻮﺭﺗﻢ، ﻣﻨﻢ ﻳﻬﻮ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﻓﺎﺯ ﻫﻨﺪﻱ ﮔﻔﺘﻢ : ﺑﺰﻥ پدر!.. ﺑﺰﻥ… ﺑﺬﺍﺭ بفهمم ﮐﻪ پدﺭ ﺑﺎﻻى ﺳﺮﻣﻪ.
ﺑﺰﻥ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﻫﻨﻮﺯ بی ﺻﺎﺣﺎﺏ ﻧﺸﺪﻡ…
.
.
ﺑﺎبامم چنان ﺯﺩ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﻢ که مث لواشک چسپیدم به فرش!! نمیدونم چراتو فیلما همدیگه رو بغل میکردن!!!
مرگ بر هندوستان